نسخه هایش دروغ می گویند، من که می گویم او جنون دارد
نسخه هایش دروغ می گویند، من که می گویم او، جنون دارد
من که باور نمی کنم خورشید، سرطانی به رنگ خون دارد
بال و پر می زند نفس بکشد، او نفس می کشد، که پر بزند
عقل من واژگون شده آیا؟ یا که او، عقل واژگون دارد
شیشه ها هرچه آهنی باشد، هر چقدر او، شکستنی باشد
اینکه از هم فرو نمی پاشد، در دلش کوه بیستون دارد
چشم های ز عشق سر مستش، نفس سینه سوز بن بستش
رعشه های همیشه ی دستش، دردعای که تا کنون دارد
تیشه ها را به ریشه می بندد، سنگ ها را به شیشه می بندد
شرط می بندم او جنون دارد، شرط می بندم او جنون دارد
منبع:
1. کتاب سوختگان وصال، نکوداشت جانبازان شیمیایی، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران، دفتر هنر و ادبیات، 1381 صفحه: 66-65
2. نوید شاهد
برچسب ها :